کد خبر: ۴۱۶۵۹
۲۱۷۳ بازدید
۵ دیدگاه (۵ تایید شده)

متنی با برداشت آزاد

۱۳۹۴/۳/۱۵
۱۸:۳۴
این متن در سایتها قابل دسترسی می باشد.صحت و سقم آن برای ما معلوم نیست اما مناسب دیدم متن آنرا به اشتراک بگذارم چون موضوعات جالبی را در این متن میتوان یافت .انتشار مطلب به معنی تائید محتوای آن نیست. زندانی بدون دیوار. بعد از جنگ آمریکا با کره، ژنرال ویلیام مایر که بعدها به سمت روانکاو ارشد ارتش آمریکا منصوب شد، یکی از پیچیده ترین موارد تاریخ جنگ در جهان را مورد مطالعه قرارمیداد: حدود 1000 نفر از نظامیان آمریکایی در کره، در اردوگاهی زندانی شده بودند که از همه استانداردهای بین المللی برخوردار بود. این زندان همه امکاناتی که باید یک زندان طبق قوانین بین المللی برای رفاه زندانیان داشته باشد را دارا بود. این زندان با تعریف متعارف تقریباً محصور نبود و حتی امکان فرار نیز تا حدی وجود داشت. آب و غذا و امکانات به وفور یافت میشد. در آن از هیچیک از تکنیکهای متداول شکنجه استفاده نمیشد، اما... اما بیشترین آمار مرگ زندانیان در این اردوگاه گزارش شده بود. عجیب اینکه زندانیان به مرگ طبیعی میمردند. با این که حتی امکانات فرار وجود داشت اما زندانیان فرار نمیکردند بسیاری از آنها شب میخوابیدند و صبح دیگر بیدار نمیشدند. آنهایی که مانده بودند احترام درجات نظامی را میان خودشان و نسبت به هموطنان خودشان که مافوق آنها بودند رعایت نمیکردند، و در عوض عموماً با زندانبانان خود طرح دوستی میریختند. دلیل این رویداد، سالها مورد مطالعه قرار گرفت و ویلیام مایر نتیجه تحقیقات خود را به این شرح ارائه کرد: در این اردوگاه، فقط نامه هایی که حاوی خبرهای بد بود را به دست زندانیان میرساندند و نامه های مثبت و امیدبخش تحویل نمیشد. هر روز از زندانیان میخواستند در مقابل جمع، خاطره یکی از مواردی که به دوستان خودخیانت کرده اند، یا میتوانستند خدمتی بکنند و نکردند را تعریف کنند. هر کس که جاسوسی سایر زندانیان را میکرد، سیگار جایزه میگرفت. اما کسی که در موردش جاسوسی شده بود و معلوم شده بود خلافی کرده هیچ نوع تنبیهی نمیشد. در این شرایط همه به جاسوسی برای دریافت جایزه (که خطری هم برای دوستانشان نداشت) عادت کرده بودند. تحقیقات نشان داد که این سه تکنیک در کنار هم، سربازان را به نقطه مرگ رسانده است، چرا که: — با دریافت خبرهای منتخب (فقط منفی) امید از بین میرفت. — با جاسوسی، عزت نفس زندانیان تخریب میشد و خود را انسانی پست می یافتند. — با تعریف خیانتها، اعتبار آنها نزد همگروهی ها از بین میرفت. و این هر سه برای پایان یافتن انگیزه زندگی، و مرگ های خاموش کافی بود. این سبک شکنجه، شکنجه خاموش نامیده میشود. نتيجه : اگر این روزها فقط خبرهای بد میشنويم، اگر هیچکدام به فکر عزت نفس مان نيستيم و اگر همگي در فکر زدن پنبه همدیگر هستيم، به سندرم «شکنجه خاموش» مبتلا شده ايم. این روزها همه خبرهای بد را فقط به گوشمان میرسانند و ما هم استقبال میکنیم ... دلار گران شده ... طلا گران شده ... کار نیست ... مدرسه ای آتش گرفت ... دانش آموزان راهیان نور در جاده کشته شدند... زورگیری در ملاءعام... این روزها هیچ کس به فکر عزت نفس ما نیست! شما چطور فکر میکنید؟ ... ما ایرانیها دزدیم! ... ما ایرانیها همه کارهایمان اشتباه است. ... ما ایرانیها هیچی نیستیم! ... ما ایرانی ها از زیر کار درمیرویم! ... ما هیچ پیشرفتی نکردیم!... ما ایرانیها هیچ هنری نداریم! ما ایرانیها آدمِ حسابی نداریم! ما ایرانیها هر عیبی که یک انسان میتواند داشته باشد داریم! ... توی همین محیطای مجازی چقدر بادلیل و بی دلیل به خودمان بد میگوییم و لذت میبریم. به خودمان فحش میدهیم و کیف می کنیم و میخندیم. اقوام مختلف ایرانی را مسخره می کنیم و همه با هم کل ایران را ! ... بزرگان علمی٬ هنری٬ ادبی و دینی کشور خودمان را وسیله خنده و تفریح کرده ایم و هیچکس هم نباید فکر کند اینها نقشه است. این همان جنگ نرم است. این روزها همه در فکر زیرآب زدن بقیه هستند، شما چطور؟ این روزها همه احساس می کنند در زندانی بدون دیوار دوران بی پایان محکومیت خود را می گذرانند، شما چطور؟ این روزها همه شبیه زندانیان جنگ آمریکا و کره منتظر مرگ خاموش هستند٬ شما چطور؟ بیاییم از خواندن و شنیدن اخبار منفی فاصله بگیریم و تا میتوانیم به خود و اطرافیانمان امید بدهیم، (((احترام))) بگذاریم و در هرشرایطی شاد زندگی کنیم. شاید اینگونه راهی برای گریز از زندانی که از طریق رسانه ها برایمان ایجاد شده است ، بیابیم.
کانال تلگرامی صدای میانه اشتراک‌گذاری مستقیم این مطلب در تلگرام

نظر شما

۹۴/۳/۱۵ ۲۲:۵۰
مطلب بجا ومفیدی بود
۹۴/۳/۱۵ ۲۱:۲۶
اقای قربانی به عقیده حضرتعالی حضرت عباسی وضعیت شهرمان این روزها با این شورا و نمایندگان وشهردار و سایرین شبیه ان زندان نیست؟برخیها آنقدر دروغ پردازی کرده اند که دیگر به حرف راستشان هم مردم اعتماد ندارند؟در این شهر بی صاحب با چندر غازی یک شبه 9 رای عوض میشود؟ و یک شبه 540 نفر بیکار و آواره میشوند؟ و یک شبه بالاترین مقام اجرایی شهر برکنار میشود؟ ووووو ....
۹۴/۳/۱۵ ۲۱:۱۴
عالی
۹۴/۳/۱۵ ۲۰:۱۵
جناب قربانی .مقاله جالبی بود.این زندان که میفرمائیدوقتی که دهکده جهانی را بوجودآوردند خلق شدوعده ای خوشحال که به روز شده ایم .اینترنت داریم. ماهواره داریم صدها کانال برنامه و.....آیااینها مارادوست دارندوازسردوستی این برنامه هارا برای مابه رایگان پخش میکنند.اگراینها دوست هستند پس چراماراتحریم داروکردندو....ودوم اینکه ماناشکر تشریف داریم ومشتری خبرهای بدیم ورسانه هاهم دنبال جنجال ومچگیری و....نمونه اش طرح سلامت که اجرا شد وخیلی از مشکلات درمان حل شده ویاقدمهایی برای حل آن برداشته شده کدام گزارش ازکدام سایت شهرمان تهیه وگزارش شد.بنده که ندیده ام .همش نماینده وتبلیغات انتخاباتی وتخریب....جناب نایبی این خطای دستی یعنی چه نکند سرکاریم....
۹۴/۳/۱۵ ۱۹:۲۵
از مطلب خوب و اجتماعی تان تشکر مینمایم از جمله عوامل مهم شیوع برخی بیماریها در جامعه فعلی ایران استرس میباشد که شاید زمینه ساز خیلی از بیماریهااست . حال اگر به نحوه شیوع و انتشار این بیماری دقت و توجه نموده باشیم ملاحظه میکنیم که اکثر آنها از همان جایی ریشه میگیرند که در نوشته تان به آن اشاره شده است . زمانیکه کارها و امورات در جای خود تعریف نشده باشند وضع به همین منوال خواهد بود.وقتی شادی حقیقی از جامعه رخت می بندد ، وقتی جامعه را یاس نامیدی فرا میگیرد ، وقتی خانواده ها نگران آینده فرزندانشان میشوند ، وقتی در جامعه ای اغنیا غنی تر و فقرا روز به روز ضعیف تر و فقیر تر میگردند ، وقتی فاصله درآمدی دهک های پایین جامعه با دهک های بالای جامعه سر به آسمان میزند ، طبیعی است که از چنین جامعه ای عزت و صداقت و یکرنگی و صفا وصمیمیت رخت خواهد بست و شادی مجازی جای شادیهای حقیقی را خواهد گرفت . و به قول معروف تبدیل به الناس علی دین ملو کهم میگردیم و به جای پرداختن به زندگی روزمره و توجه به پیشرفت خود و خانواده به مسائل سیاسی ، اقتصادی ، اجتماعی ، فرهنگی و.....میپردازیم زیرا جام می و خون دل هریک به کسی دادند در دایره قسمت اوضاع همین باشد

اخبار روز